109

109

MY VIRTUAL WORLD
109

109

MY VIRTUAL WORLD

~# سوز #~

ساز در دستانم می‌لرزید ! با بخاری غم آلود اشک می‌ریخت .... تار‌های ساز از وجودِ بی‌ وجودم به ستوه آمده بودند ، با ارتعاشی سرد زیر انگشتانی گرم ، تار خود را به دیوانگی زد . دیوانگی او موسیقی هستی‌ را ستایش کرد و مردمانی با چهره‌های متفاوت از آنچه بودند کف میزدند و اینجا بود دیوانگی ، موسیقی‌ را از سوزِ سازی به وجود سرد خسته ی من تقدیم کرد .

( I )

I just want to be perfect


(Black swan)


زندگی :(

زندگی تلخ ترین خواب من است


خسته ام! خسته از این خواب بلند...



::: هفت 7 :::

فقط    ۷ روز دیگه مونده !!!!     ۷ روز دیگه شاید وقت خدافظی با یک تعصب یا یک غرور ..... نمیدونم می‌خوام چجوری با دوستام ، فامیلم و .... برخورد کنم ، دنیای من دنیایی جدا از اوناست ،  ۷   روز دیگه این‌موقع دارم شبای ایران رو از بالا تو هواپیما نگاه می‌کنم !  تو فرودگاه Heathrow  ساله پیش که اشک شوق تو چشمم جمع شده بود ولی‌ حالا چی‌ !!!؟؟؟ یه شوق همراه با اضطراب منو گرفته که نمیدونم چجوری توصیفش کنم ..... مهم اینجاست که هنوز ایران سرای من است ...... 


۷ گناه ، ۷ روز ، ۷ سال ، ۷ ماه ، ۷ ساعت  !!!  فقط ۷ تا دوست که ۷ تا جا تو قلبم واسشون گذاشتم با هفت اختیارم ۷ بار طواف می‌کنم بر سر سرای خود ، با اشکی شوق به میهمانیی میروم که شاید ، که شاید ، میزبانان من چشم دیدنم را نداشته باشند ..... 


O.o

بهترین راه برای جلوگیری از اینکه دیگران شما را ترک کنند این است که شما آنها را ترک کنید !!