در دو راهی زندگی ! اسارت و آزادی ... اسارت را میپذیرم . آزادی در اسارت ، اسارت در آزادی !، دیگر نیاز به شستن چشمهایمان نیست ، همینگونه بپذیریم که مینگریم .... ما برده ایم . آشنایی در وجودیست به آزادی پرواز . ما انسانیم ، محکوم به نبودن در بودنها !، محکوم به انتظار ! هورمون ... چه خیالیست آزادی ! تا ابد برای تجدید این حیات .... من - تو محکومیم . آری محکومیم به تلاش و اسارت در خواستگاه آزادی و رسیدن به تجدییدی طبیعی که طبیعت با بازی زیرکانهٔ خود آن را عشق نامید .