تو این شبای بارونیه لندن یاد خاطراتم که میفتم فقط انگار با یه آهنگه که میتونم تمامشونو یک جا خلاصه کنم و همیشه بهشون با گوشام نگاه کنم ..............
غیر معمولی ( محسن چاوشی )
دوستی ساده ما غیر معمولی شد نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد ... نمیدونم چی شد که وجودم لرزید ..... دل من این حس و از تو زودتر فهمید .....
شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...
خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...
خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد!
با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو
که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
آهسته اینجا خانه ها دردی دارند به اسم تنهایی .... اینجا همه هستند ولی هیچ کی نیست .... اینجا کوچهها در لابه لای هم پیچیده اند و دردی گنگ را با خود حمل میکنند ، در لابه لای درختان سبز بهاری هنوزم بویی از برگهای خیس خورده زرد پائیز را می توان با دستهایی خالی از مهربانی و چشمانی آری از هرگونه صداقت حس کرد .... آهسته اینجا احساس دیگر معنی ندارد ... مردم دیگر فکر چاره نیستند .... آهسته تر .... دیگر وقت بهار نیست .... بهارها همه پائیز اند .... زمستانی در کار نیست .... زمستانها نمیآیند چون در پس هر برفی امید باران بهاری میباشد ولی آهسته تر .... بوی امید از کوچهای شهر نمیاید ....