109

MY VIRTUAL WORLD

109

MY VIRTUAL WORLD

// خودکشی //

 سقف ، ولی‌ سبز ، درمناگاهی پر از درد . زندگی‌ از من می‌‌ترسید و بار دیگر مرا زیر سقف خانهٔ خود ، زیر رخنه ای که هیچ وقت آن را ندیده بودم ، جا داد . زندگی‌ بخت را از من گرفت . ولی‌ مردن و نبودن راحت تر از آنچه که فکر می‌‌کردم بود . سیاهی و باز هم سیاهی در شعشعه ای در قلب ِ سیاه من انعکاس پیدا ‌‌کرد . چشمان ِ سنگینی که برای ایادت آمده بودند ، مرا میسوزاند . زمزمه ای ننگین و فغانی پر از لجنزاری از کثافت که گوش به گوش و دهان به دهان از این و آن ، نصیب  روح ِ خستهٔ نداشتهٔ من میشد ، انزجاری توأم با خستگی از غضبی چکیده از قلبی سخت تر از درد ، در من ِ کهنه - جوان میچکاند . و باز با قامتی خمیده روی تخت  ، ساکت ، سالک ، ساکی بسته بودم و در انتظار شعشعه‌ای نورانی آمادهٔ هجران بودم . پائیز آمد . زمستان آمد . و باز این چرخه تکرار شد !! پائیز آمد . زمستان آمد . و باز این چرخه تکرار شد !! 


?I Am Suicidal ! What Can I Do 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد