109

109

MY VIRTUAL WORLD
109

109

MY VIRTUAL WORLD

داستان کوتاه " روح از بدن سلاخی شده "

یکی از داستان هایی که مدت ها پیش نوشتم ، ولی حال و حواش هنوز تو وجودم موج می زنه ... امیدوارم از این داستان لذت ببرین .


پینوشت : اسم این داستان اول حرام زاده بود که بنا به دلایلی تغییرش دادم .


Download


خانه دوست

خانه دوست کجاست ؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت

به تاریکی شبها بخشید و به انگشت

نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا

سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است

میروی تا ته آن کوچه

که از پشت بلوغ سر به در می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل      

پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا

جوجه بر می دارد از لانه نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست ؟

سهراپ سپهری

داستان کوتاه ساز


این داستان ، اولین داستان منتشر شده ی من هستش که در مسابقهٔ داستان نویسی صادق هدایت جزء ۳۰ داستان برگزیده قرار گرفت که این یه موفقیت بزرگی‌ برای کار اولم محسوب می‌شه . امیدوارم از این داستان لذت ببرید .


دانلود داستان کوتاه ساز


Download 


جزء برگزیدگان 11 جشنواره ی داستان نویسی صادق هدایت 


مقدمه داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...

عکس ، بدون کلمه ، اما ... کلی حرف ( سری 1 )


( NO Words ( 1

 




.

.

.

برای دیدن ما بقی عکس ها به 

ادامه مطلب رجوع کنید


ادامه مطلب ...

ترا من چشم در راهم


ترا من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم،

ترا من چشم در راهم.

شباهنگام، در آندم که بر جا مرده ماران خفتگانند،

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم،

ترا من چشم در راهم.

( نیما یوشیج )